قبلاً گفتهایم که کودک ممکن است حتی در مقابل پیشنهاد شکلاتی که دوست دارد هم نه بگوید. پدر و مادر باید در مقابل « نه »شنیدنهای کودک، حوصله کنند. باید اجازه دهند بچهها با محیط در تعامل باشند. مثل شکلات که در ابتدا « نه »میگوید و بعد برمیگردد و خواهان آن هست. یعنی قبلاً باید با خودشناسی بخش عصبی خودمان را کنترل کرده باشیم. وقتی بچه به مرحلهای رسیده که همهچیز را مدام ریجکت میکند، پدر و مادر اگر روی خودشان کار نکرده باشند بیحوصله میشوند. طغیانگر درون خودشان شروع به دعوا کردن با کودکی که سیر تحولی خودش را دارد بهصورت طبیعی طی میکند، فعال میشود و اینجا اشکال بهوجود میآید.
پدر و مادری که حوصله ندارند، خیلی انتقاد میکنند و فکر میکنند که بچه دارد با آنها لجبازی میکند. وقتی ما فکر میکنیم بچه دارد با ما لجبازی میکند در درونمان چیزی شعلهور میشود. با منطق «من مامانم، من بابام و او حق ندارد چنین کاری بکند» جلوی بچه رو سد میکنند. بچه بهجای اینکه سازگاری نرمالی در محیط داشته باشد و سلامتتر باشد بیشسازگار میشود. این بیشسازگاری در نوجوانی باعث میشود تعاملی که با محیط داشته درست نباشد. فکر کند من اگر اینجا « نه » بگویم مثل همانجا که به مامان بابا« نه » گفتم و دعوا میکردند، آزار ببینم.
پس ما باید بخش طغیانگر خودمان را از بچهها جدا کنیم و اجازه دهیم کودک بهصورت طبیعی کمکم با محیط سازگار شود و با بهخرج دادن حوصله به رشد طبیعی کودک کمک کنیم.