خيلی وقتها ما رؤياى یکچیز را هدف قرار دادهایم نه خود واقعی آن را!
یعنی شما در صورت علاقه به شخصی، در رؤیاهایتان این علاقه را ابراز میکنید، باهم آشنا میشوید و حتی زندگی میکنید.(خیالبافی)
اما چرا ما رؤیایمان را به بودن واقعی با خود شخص ترجیح میدهیم؟
پاسخ این است: رؤیا برای شما همیشه «باقی» خواهد ماند.
?اما رؤیا حد فاصلیست بین آنچه شما آرزو دارید و آنچه که دوست دارید بهدست آورید. این حد فاصل را چه چیزی پر میکند؟
زمان منتظر آنچه شما در ذهنتان میپرورید نخواهد ماند. زندگی در تجربیات حقیقی شما معنی زندگی میدهد. آنچه در سر دارید، تصوری از یک زندگی است «نه خود آن واقعیت »
مناسبتی مثل ولنتاین را تصور کنید. شبی داخل یک کافیشاپ. فضایی بینقص، با میزی مرتب که همهی جزئیات در آن رعایت شده. موسیقی دلانگیزی برقرار است. شخص مورد علاقه تان سر میرسد. شما به استقبالش میروید. لبخندها برقرار است. نوشیدنیهایتان را صرف میکنید. حرفهایتان را به مناسبترین وجه میزنید. کادوهایتان را ردوبدل میکنید و تا آخرین دست را که برای او تکان میدهید همهچیز به دلخواهتان پیش میرود.
بسیار خب، همهچیز واقعاً عالیست، اما همهی اینها فقط در ذهن شما اتفاق افتاده و مابهازای بیرونی ندارد.
?برای بهدست آوردن باید تلاش کنیم«البته اگر واقعاً میخواهیم بهدست آوریم »برای ساختن آن باید سختیها را به جان خرید.
در مثال بالایی، اگر هدف ساختن روز خوشی برای معشوقتان است، باید زمان بگذارید، برنامهریزی و هزینه کنید تا به آنچه که در تصورتان هست برسید.
تصور بزرگترتان که تجربهی زندگی عاشقانهای با اوست، زحمت بیشتری خواهد برد.
عشق جرعهجرعه به جان زندگی مینشیند. با صبر، با حوصله، با حساسیتها و دغدغههایی که برای عشقتان دارید.
فقط با تصور، فقط با غرق شدن در رؤیا، شما تجربهی عاشقانهای نخواهید داشت.